معنی propre
propre
تمیز، خود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با propre
prospère
prospère
رُونَق، مُرَفَّه، راغِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
propreté
propreté
تَرتِیب، پاکیزِگی، نَظَافَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rompre
rompre
پارِه کَردَن، شِکَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
propio
propio
خُود
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
croire
croire
باوَر کَردَن، باوَر کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
proche
proche
نَزدیک، بَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Proper
Proper
صَحیح، مُناسِب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
provare
provare
اِثبات کَردَن، سَعی کُنید، تَمرین کَردَن، سَعی کَردن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
proprio
proprio
خُود
دیکشنری ایتالیایی به فارسی