معنی opadać - جستجوی لغت در جدول جو
opadać
افتادن، شل شدن
ادامه...
اُفتادَن، شَل شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
opisać
توصیف کردن، توصیفی بودن
ادامه...
تَوصِیف کَردَن، تَوصِیفی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
badać
بررسی کردن، بررسی کنید، تحقیق کردن، تست ها، گذشته نگری، مورد بررسی قرار دادن، نادیده گرفته شده است
ادامه...
بَررَسی کَردَن، بَررَسی کُنید، تَحقِیق کَردَن، تِست ها، گُذَشتِه نِگَری، مُورِدِ بَررَسی قَرار دادَن، نادیدِه گِرِفتِه شُدِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
zadać
تحمیل کردن، تحویل دهید
ادامه...
تَحمیل کَردَن، تَحویل دَهید
دیکشنری لهستانی به فارسی
padat
پرجمعیّت، شلوغ، متراکم، محکم
ادامه...
پُرجَمعیَّت، شُلوغ، مُتِراکِم، مُحکَم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
siadać
چمبیدن، چندین، صندلی گذاشتن، صنایع دستی
ادامه...
چَمبیدَن، چَندِین، صَندَلی گُذاشتَن، صَنایِع دَستی
دیکشنری لهستانی به فارسی
spawać
لحیم کردن، انعقاد
ادامه...
لَحیم کَردَن، اِنعِقاد
دیکشنری لهستانی به فارسی
opadły
به طور افتاده، امیدوار کننده
ادامه...
بِه طُورِ اُفتادِه، اُمیدوار کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
opętać
وسواس داشتن، وسوسه
ادامه...
وَسوَاس داشتَن، وَسوَسِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
osadzać
قرار دادن، محل
ادامه...
قَرار دادَن، مَحَل
دیکشنری لهستانی به فارسی
upadać
به زمین افتادن، به زودی، زمین خوردن، تلو تلو خوردن، افتادن، سقوط
ادامه...
بِه زَمین اُفتادَن، بِه زودی، زَمین خُوردَن، تِلو تِلو خُوردَن، اُفتادَن، سُقوط
دیکشنری لهستانی به فارسی
obalać
رد کردن
ادامه...
رَد کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wpajać
نهادن، نهادینه کردن
ادامه...
نَهادَن، نَهادینِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
napadać
حمله کردن، حواس پرتی
ادامه...
حَمله کَردَن، حَواس پَرتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
opacar
صحنه را به دست گرفتن، تحت الشعاع قرار دادن
ادامه...
صَحنِه را بِه دَست گِرِفتَن، تَحتِ الشُعاع قَرار دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
padać
باریدن، باریک
ادامه...
باریدَن، باریک
دیکشنری لهستانی به فارسی
spadać
سقوط کردن، سکوت
ادامه...
سُقوط کَردَن، سُکوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
opalać
برنزه کردن، برای آفتاب گرفتن
ادامه...
بُرُنزِه کَردَن، بَرایِ آفتاب گِرِفتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
opad
بارش، بمباران
ادامه...
بارِش، بُمباران
دیکشنری لهستانی به فارسی