معنی merana - جستجوی لغت در جدول جو
merana
مشتاق، از بین رفتن
ادامه...
مُشتاق، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
meronta
لرزیدن، در حال مبارزه
ادامه...
لَرزیدَن، دَر حالِ مُبارِزِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mana
کدام، کجا
ادامه...
کُدام، کُجا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
maana
منظور داشتن، معنی، معنا
ادامه...
مَنظور داشتَن، مَعنی، مَعنا
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mraba
مربّع
ادامه...
مُرَبَّع
دیکشنری سواحیلی به فارسی
merak
فضول گری، کنجکاوی، پرسشگری
ادامه...
فُضول گَری، کُنجکاوی، پُرسِشگَری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
grana
دانه داری، دانه
ادامه...
دانِه داری، دانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
merah
قرمز
ادامه...
قِرمِز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
heran
تعجّب کردن، شگفت زده شد
ادامه...
تَعَجُّب کَردَن، شِگِفت زَدِه شُد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
jeraha
مجروح، جراحت، بریدگی، زخم
ادامه...
مَجروح، جِراحَت، بُریدِگی، زَخم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
merakla
کنجکاوانه، کنجکاو
ادامه...
کُنجکاوانِه، کُنجکاو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
herança
وراثت، میراث
ادامه...
وِرَاثَت، میراث
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perang
جنگ
ادامه...
جَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mesada
مقرّری، کمک هزینه
ادامه...
مُقَرَّری، کُمَک هَزینِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mirada
زل زدن، نگاه کن، نگاه
ادامه...
زُل زَدَن، نِگَاه کُن، نِگَاه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
neraka
دنیء، جهنّم
ادامه...
دَنیء، جَهَنَّم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merata
نفوذ، به طور مساوی
ادامه...
نُفوذ، بِه طُورِ مُساوی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meratap
اندوهگین بودن، ناله کرد، التماس کردن، افسرده بودن، زاری کردن، زاری
ادامه...
اَندوهگین بودَن، نالِه کَرد، اِلتِماس کَردَن، اَفسُردِه بودَن، زاری کَردَن، زاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merawat
مراقبت کردن، پرستار، پرستاری کردن، نگهداری کردن
ادامه...
مُراقِبَت کَردَن، پَرَستار، پَرَستاری کَردَن، نِگَهداری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merayap
بی صدا حرکت کردن، خزنده، آرام حرکت کردن، حالت خزیدن پیدا کردن
ادامه...
بی صِدا حَرَکَت کَردَن، خَزَندِه، آرام حَرَکَت کَردَن، حالَت خَزیدَن پِیدا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merayu
ترغیب کردن، اغوا کردن، گول زدن، یاری کننده
ادامه...
تَرغِیب کَردَن، اِغوا کَردَن، گول زَدَن، یاری کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mereda
فروکش کردن، فروکش کرد
ادامه...
فُروکِش کَردَن، فُروکِش کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mereka
آنها
ادامه...
آنها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berani
بی پروا، شجاع، جسور، بی شرم، دلیر، جرأت داشتن، با دل و جرأت
ادامه...
بی پَروا، شُجاع، جَسور، بی شَرم، دَلیر، جُرأت داشتَن، با دِل و جُرأت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gerhana
گرفتگی کردن، کسوف
ادامه...
گِرِفتِگی کَردَن، کُسُوف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menaja
حمایت کردن، حامی
ادامه...
حِمایَت کَردَن، حامی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menanam
کاشتن، گیاه، جدا کردن، کاشت کردن
ادامه...
کاشتَن، گیاه، جُدا کَردَن، کاشت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menang
بردن، برنده شوید
ادامه...
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menata
سبک دار کردن، سازماندهی
ادامه...
سَبک دار کَردَن، سازماندِهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meraba
دست زدن به، انگشت گذاری
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اَنگُشت گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rana
زخم، جای زخم
ادامه...
زَخم، جای زَخم
دیکشنری لهستانی به فارسی