معنی menyetor - جستجوی لغت در جدول جو
menyetor
سپردن، سپرده گذاری
ادامه...
سِپُردَن، سِپُردِه گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengecor
سیمان زدن، ریخته گری
ادامه...
سیمان زَدَن، ریختِه گَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengebor
حفر کردن، متّه، حفّاری کردن
ادامه...
حَفر کَردَن، مَتِّه، حَفّاری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyetel
تنظیم کردن، مجموعه
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، مَجموعِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyensor
سانسور کردن، سانسور
ادامه...
سانسور کَردَن، سانسور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyebar
پراکنده کردن، گسترش، گسترش دادن
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن، گُستَرِش، گُستَرِش دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meneror
وحشت زدگی ایجاد کردن، به وحشت انداختن
ادامه...
وَحشَت زَدِگی ایجاد کَردَن، بِه وَحشَت اَنداختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mentor
راهنما، نکات
ادامه...
راهنَما، نُکات
دیکشنری لهستانی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
mentor
راهنما، مربّی
ادامه...
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری هلندی به فارسی