معنی mengeras - جستجوی لغت در جدول جو
mengeras
سخت کردن، سفت شدن
ادامه...
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengejar
تعقیب کردن، تعقیب و گریز
ادامه...
تَعقِیب کَردَن، تَعقِیب و گُریز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengira
گمان کردن، فکر کن، فرض کردن
ادامه...
گُمان کَردَن، فِکر کُن، فَرض کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetas
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengeja
هجّی کردن، طلسم
ادامه...
هِجّی کَردَن، طِلِسم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memeras
له کردن، فشردن، چلانیدن
ادامه...
لِه کَردَن، فِشُردَن، چِلانیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyerah
تسلیم، تسلیم شدن، تسلیم کردن، تسلیم شده
ادامه...
تَسلِیم، تَسلِیم شُدَن، تَسلِیم کَردَن، تَسلِیم شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyerap
جذب کردن، جذب کنند، مشغول کردن
ادامه...
جَذب کَردَن، جَذب کُنَند، مَشغول کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengarah
هدف گذاری کردن، منجر می شود
ادامه...
هَدَف گُذاری کَردَن، مُنجَر مِی شَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengecam
سرزنش کردن، محکوم کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن، مَحکوم کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengecat
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengemis
درخوٰاست کردن، التماس کردن
ادامه...
دَرخوٰاست کَردَن، اِلتِماس کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengemas
جعبه کردن، بسته بندی، بسته بندی کردن
ادامه...
جَعبِه کَردَن، بَستِه بَندی، بَستِه بَندی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerami
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerang
آه کشیدن، ناله کرد
ادامه...
آه کِشیدَن، نالِه کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerem
ترمز کردن، ترمز
ادامه...
تُرمُز کَردَن، تُرمُز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerti
فهمیدن، درک کنند
ادامه...
فَهمیدَن، دَرک کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerut
چروک خوردن، کوچک شدن، چین خوردن
ادامه...
چُروک خُوردَن، کوچَک شُدَن، چین خُوردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengupas
بررسی کردن، لایه برداری، پوست کندن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، لایِه بَرداری، پوست کَندَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menggeram
غرّش، غرغر کرد، غرغر کردن، غرغره کننده، غرّش کننده
ادامه...
غُرِّش، غُرغُر کَرد، غُرغُر کَردَن، غَرغَرِه کُنَندِه، غُرِّش کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghias
تزئین و آرایش کردن، تزئین کنید، زینت دادن، تزئین کردن
ادامه...
تَزئِین و آرایِش کَردَن، تَزئِین کُنید، زینَت دادَن، تَزئِین کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengelas
لحیم کردن، جوش
ادامه...
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengeraskan
سخت کردن، سفت شدن
ادامه...
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی