معنی mengemis
mengemis
درخوٰاست کردن، التماس کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با mengemis
mengemas
mengemas
جَعبِه کَردَن، بَستِه بَندی، بَستِه بَندی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengetik
mengetik
نَوع دادَن، نُوع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendesis
mendesis
هیس کَردَن، هیس، فِش فِش کَردَن، داغ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengeras
mengeras
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengelas
mengelas
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengedit
mengedit
ویرایِش کَردَن، ویرایِش کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengikis
mengikis
فَرسایِشی، خَراش دادَن، پوست کَندَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی