معنی mendekat - جستجوی لغت در جدول جو
mendekat
قریب، نزدیک شدن
ادامه...
قَریب، نَزدیک شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mendekati
مواجهه کردن، رویکرد، نزدیک شدن، در حال نزدیک شدن
ادامه...
مُواجَهَه کَردَن، رویکَرد، نَزدیک شُدَن، دَر حالِ نَزدیک شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendesak
ترغیب کردن، اصرار، فوری، تاکید شده، پر فشار، فشار آوردن
ادامه...
تَرغِیب کَردَن، اِصرار، فُوری، تَاکید شُدِه، پُر فِشار، فِشار آوَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendebit
برداشت کردن، بدهی
ادامه...
بَرداشت کَردَن، بِدِهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendarat
فرود آمدن، زمین
ادامه...
فُرود آمَدَن، زَمین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengecat
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencegat
اعتراض کردن، رهگیری
ادامه...
اِعتِراض کَردَن، رَهگیری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengikat
باند زدن، کراوات، بستن، الزامی، اتّحاد دادن، بسته شدن، زنجیر کردن، رشته کردن، بستن به
ادامه...
باند زَدَن، کِراوات، بَستَن، اِلزامی، اِتِّحاد دادَن، بَستِه شُدَن، زَنجیر کَردَن، رِشتِه کَردَن، بَستَن بِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyikat
برس کشیدن، مسواک زدن
ادامه...
بُرِس کِشیدَن، مِسواک زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terdekat
نزدیکی، نزدیکترین، مجاور
ادامه...
نَزدِیکی، نَزدیکتَرین، مُجاوِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menekan
سرکوب کردن، فشار دادن، سرکوب کننده
ادامه...
سَرکوب کَردَن، فِشار دادَن، سَرکوب کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
melekat
ذاتی، پیوست شده است
ادامه...
ذاتی، پِیوَست شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی