معنی menata - جستجوی لغت در جدول جو
menata
سبک دار کردن، سازماندهی
ادامه...
سَبک دار کَردَن، سازماندِهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mesada
مقرّری، کمک هزینه
ادامه...
مُقَرَّری، کُمَک هَزینِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mentah
نارس، خام
ادامه...
نارَس، خام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meratap
اندوهگین بودن، ناله کرد، التماس کردن، افسرده بودن، زاری کردن، زاری
ادامه...
اَندوهگین بودَن، نالِه کَرد، اِلتِماس کَردَن، اَفسُردِه بودَن، زاری کَردَن، زاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merana
مشتاق، از بین رفتن
ادامه...
مُشتاق، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meraba
دست زدن به، انگشت گذاری
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اَنگُشت گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyita
تصادر کردن، مصادره کند، ضبط کردن
ادامه...
تَصَادُر کَردَن، مُصادِرِه کُنَد، ضَبط کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
menyala
مشتعل، روشن کردن، درخشان
ادامه...
مُشتَعِل، رُوشَن کَردَن، دِرَخشان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
empata
همدرد، دلسوز
ادامه...
هَمدَرد، دِلسوز
دیکشنری لهستانی به فارسی
minuta
دقیقه، ریزه کاری
ادامه...
دَقیقِه، ریزِه کاری
دیکشنری لهستانی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
seneta
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mentaal
روانی، ذهنی، به طور ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی، بِه طُورِ ذِهنی
دیکشنری هلندی به فارسی
kunata
چسبناک، چسبنده، چسبندگی، چسبناکی
ادامه...
چَسبناک، چَسبَندِه، چَسبَندِگی، چَسبناکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyapa
سلام دادن، سلام کردن
ادامه...
سَلام دادَن، سَلام کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menatap
نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگاه کردن
ادامه...
نِگاه کَردَن، خیرِه شُدَن، خیرِه نِگَاه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menawan
جذّاب، فریبنده، دلنشین
ادامه...
جَذّاب، فَریبَندِه، دِلنِشین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menaja
حمایت کردن، حامی
ادامه...
حِمایَت کَردَن، حامی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merata
نفوذ، به طور مساوی
ادامه...
نُفوذ، بِه طُورِ مُساوی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penata
آرایشگر، استایلیست
ادامه...
آرایِشگَر، اِستایلیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menjaga
نگهبانی کردن، نگهبان، مراقبت کردن
ادامه...
نِگَهبانی کَردَن، نِگَهبان، مُراقِبَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencatat
لیست کردن، یادداشت برداری، فهرست کردن، ثبت کردن، یادداشت کردن
ادامه...
لیست کَردَن، یادداشت بَرداری، فِهرِست کَردَن، ثَبت کَردَن، یادداشت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menawar
چانه زدن، مناقصه
ادامه...
چانِه زَدَن، مُناقِصِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menari
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menacé
تهدید شده، تهدید
ادامه...
تَهدِید شُدِه، تَهدِید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
menang
بردن، برنده شوید
ادامه...
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menanam
کاشتن، گیاه، جدا کردن، کاشت کردن
ادامه...
کاشتَن، گیاه، جُدا کَردَن، کاشت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menamai
نامگذاری کردن، نامگذاری، اصطلاح کردن
ادامه...
نامگُذاری کَردَن، نامگُذاری، اِصطِلاح کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menahan
تحمّل کردن، خودداری کنید، بازداشت کردن، مقاومت کردن، محدود کردن، نگه داشتن
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن، خُودداری کُنید، بازداشت کَردَن، مُقاوِمَت کَردَن، مَحدود کَردَن، نِگَه داشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetas
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
menit
دقیقه
ادامه...
دَقیقِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی