جدول جو
جدول جو

معنی kuzimwa - جستجوی لغت در جدول جو

kuzimwa
خاموشی، خاموش شد، خفه
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مسدود کردن، پلاگین، خفه کردن، گرفتگی کردن، وصله زدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غیرقابل خاموشی، خاموش نشدنی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
چالوس کردن، پرورش دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آزمایش کردن، اندازه گیری، کالیبره کردن، اندازه گیری کردن، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن، وزن کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
سرود خوٰاندن، برای آواز خوٰاندن، خوٰاندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
درد کردن، گاز گرفته شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غوطه ور شدن، غرق شدن، مشغول کردن، مشغولیت، سیلاب آوردن، غرق کردن، افتادن، غوطه ور کردن، غش کردن، سقوط آزاد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
دفن کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خفه کردن، غش کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پخته، پخته شده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تاول زدن، تورّم، داغ کردن، برآمدگی پیدا کردن، ملتهب، التهابی، ورم کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
گفته شده، گفته شود
دیکشنری سواحیلی به فارسی
وخیم تر، غرق شده، خفه شده، خفه کننده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خفه کننده، جلوگیری کرد، ناکارا کردن، محدود، گرفتار کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غیرفعّال سازی، خاموش کردن، غیرفعّال کردن، خفه کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور غیرقابل خاموشی، به شکلی خاموش نشدنی
دیکشنری سواحیلی به فارسی