ترجمه kuzama به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
معنی kuzama
- kuzama
- غوطه ور شدن، غرق شدن، مشغول کردن، مشغولیت، سیلاب آوردن، غرق کردن، افتادن، غوطه ور کردن، غش کردن، سقوط آزاد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuzama
kuzaa
- kuzaa
- ایجاد کَردَن، زایمان کُند، باروَر سازی، ضَرب کَردَن، تَولِید مِثل کَردَن، فَرزَند داشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی