معنی kupima
- kupima
- آزمایش کردن، اندازه گیری، کالیبره کردن، اندازه گیری کردن، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن، وزن کردن
واژههای مرتبط با kupima
kuzima
- kuzima
- غِیرِفَعّال سازی، خاموش کَردَن، غِیرِفَعّال کَردَن، خَفِه کَردَن
kupita
- kupita
- گُذَشتَن، عُبور کَردَن، اَز دَست دادَن، بَرتَری یافتَن، سِبقَت گِرِفتَن
kupika
- kupika
- پُختَن، بَرایِ پُختَن، تُرشی اَنداختَن، طَعم دار کَردَن
kupiga
- kupiga
- زَدَن، ضَرب و شَتم کَردَن، ضَربِه زَدَن، آب شُدَنِ فِلِز، زور زَدَن، کوبیدَن، پوست کَندَن، چَسباندَن، تَپِش داشتَن
kulima
- kulima
- چالوس کَردَن، پَروَرِش دادَن
kelima
- kelima
- پَنجُم
kupiec
- kupiec
- تاجِر، تاج گُذاری
kipimo
- kipimo
- دوز، اَندازِه گیری، قابِلیَّتِ اَندازِه گیری
kuzimwa
- kuzimwa
- خاموشی، خاموش شُد، خَفِه