kuvunjika ریز ریز شدن، شکستن، منحل شدن، فرسوده، خراب ادامه... ریز ریز شُدَن، شِکَستَن، مُنحَل شُدَن، فَرسودِه، خَرَاب دیکشنری سواحیلی به فارسی