kusumbua آزاردهنده، مزاحم، مضطرب کردن، آزار دادن، زحمت دادن، آشفته کردن ادامه... آزاردَهَندِه، مُزاحِم، مُضطَرِب کَردَن، آزار دادَن، زَحمَت دادَن، آشُفتِه کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی