معنی kusifia - جستجوی لغت در جدول جو
kusifia
تعریف کردن، ستایش
ادامه...
تَعرِیف کَردَن، سِتایِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kusikia
شنیدن، برای شنیدن
ادامه...
شِنیدَن، بَرایِ شِنیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzimia
خفه کردن، غش کردن
ادامه...
خَفِه کَردَن، غَش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusikika
غرّش کردن، شنیده شود، خش خش کردن، صدای خش خش، پرصدا
ادامه...
غُرِّش کَردَن، شَنیده شَوَد، خَش خَش کَردَن، صِدایِ خِش خِش، پُرصِدا
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusaidia
کمک کردن، برای کمک کردن، حمایت کردن
ادامه...
کُمَک کَردَن، بَرایِ کُمَک کَردَن، حِمایَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusudia
قصد داشتن، قصد دارند
ادامه...
قَصد داشتَن، قَصد دارَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupitia
بازبینی کردن، از طریق، بازنگری کردن، تحت عمل قرار گرفتن
ادامه...
بازبینی کَردَن، اَز طَریق، بازنِگَری کَردَن، تَحتِ عَمَل قَرار گِرِفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufikia
دست یافتن، رسیدن
ادامه...
دَست یافتَن، رِسیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulilia
اندوهگین بودن، گریه کردن، تأسف خوردن
ادامه...
اَندوهگین بودَن، گِریِه کَردَن، تَأسُف خُوردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusita
تردید، تردید کنید، تردید کردن
ادامه...
تَردِید، تَردِید کُنید، تَردِید کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusini
جنوبی، جنوب
ادامه...
جُنوبی، جُنوب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusifu
ستایش کردن، ستایش، مدح کردن
ادامه...
سِتایِش کَردَن، سِتایِش، مَدح کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی