معنی kusaidia
kusaidia
کمک کردن، برای کمک کردن، حمایت کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kusaidia
ousadia
ousadia
پیشِ روی، جَسارَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
kusikia
kusikia
شِنیدَن، بَرایِ شِنیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusifia
kusifia
تَعرِیف کَردَن، سِتایِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusaini
kusaini
اِمضا کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusudia
kusudia
قَصد داشتَن، قَصد دارَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی