معنی kurator - جستجوی لغت در جدول جو
kurator
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kurator
نگارخانه دار، نگاه کن
ادامه...
نِگارخانِه دار، نِگاه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
curador
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
kuratorship
نظارت بر نگارخانه، نظارت کنید
ادامه...
نَظارَت بَر نِگارخانِه، نَظارَت کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
Orator
سخنور
ادامه...
سُخَنوَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
curato
آراسته، مراقبت شده، ترمیم شده
ادامه...
آراستِه، مُراقِبَت شُدِه، تَرمیم شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
orator
سخنور، خطیب
ادامه...
سُخَنوَر، خَطیب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
muratore
کارگر ساختمانی، مزون
ادامه...
کارگَر ساختِمانی، مِزُون
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
küratör
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
curatore
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
atrator
جاذب، جذب کننده
ادامه...
جاذِب، جَذب کُنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
curador
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
narator
راوی
ادامه...
راوی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
curator
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری هلندی به فارسی
Curator
نگارخانه دار
ادامه...
نِگارخانِه دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Kurator
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری آلمانی به فارسی
kuratoran
نظارت بر نگارخانه، سرپرستی
ادامه...
نَظارَت بَر نِگارخانِه، سَرپَرَستی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
prokurator
دادستان، موضوعیّت
ادامه...
دادسِتان، مُوضوعیَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی