معنی kuratoran
kuratoran
نظارت بر نگارخانه، سرپرستی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با kuratoran
kurator
kurator
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kurator
kurator
نِگارخانِه دار، نِگاه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی