معنی curador
curador
نگارخانه دار، متصدّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با curador
curador
curador
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
curator
curator
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری هلندی به فارسی
acusador
acusador
مُتَّهَم کُنَندِه، مُتَّهَم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Kurator
Kurator
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری آلمانی به فارسی
kurator
kurator
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cegador
cegador
مَحروم کُنَندِه، کور کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ecuador
ecuador
اِستِوا، اِکوادُور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
jugador
jugador
بازیکُن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
curvado
curvado
دارایِ اِنحِنا، خَم شُدِه، مُنحَنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی