معنی küratör
küratör
نگارخانه دار، متصدّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
واژههای مرتبط با küratör
kurator
kurator
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kurator
kurator
نِگارخانِه دار، نِگاه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی