معنی kucha - جستجوی لغت در جدول جو
kucha
چنگال زدن، ناخن ها
ادامه...
چَنگال زَدَن، ناخُن ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kuchakaa
فرسوده، فرسوده شدن
ادامه...
فَرسودِه، فَرسودِه شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uwezo wa kuchapisha
چاپ پذیری، قابلیّت چاپ
ادامه...
چاپ پَذیری، قابِلیَّتِ چاپ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa sauti ya kuchafula
با صدای برخورد، با صدای کثیف
ادامه...
با صِدایِ بَرخُورد، با صِدایِ کَثیف
دیکشنری سواحیلی به فارسی
msanidi wa kucha
ناخن کار، توسعه دهنده ناخن
ادامه...
ناخُن کار، تَوسِعَه دَهَندِه ناخُن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kuchanganya
به طور گیج کننده، با مخلوط کردن، به طرز گیج کننده ای
ادامه...
بِه طُورِ گیج کُنَندِه، با مَخلوط کَردَن، بِه طَرزِ گیج کُنَندِه ای
دیکشنری سواحیلی به فارسی
inayoweza kuchajiwa
قابل شارژ
ادامه...
قابِلِ شارژ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kabla ya kuchapishwa
پیش از انتشار، قبل از انتشار
ادامه...
پیشِ اَز اِنتِشار، قَبل اَز اِنتِشار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchafua
لکّه دار کردن، آلوده کردن، آشفتگی ایجاد کردن، نامرتّب کردن، آلودگی کردن، به هم ریختن، تفتیش کردن، آشفته کردن، لکّه انداختن
ادامه...
لَکِّه دار کَردَن، آلودِه کَردَن، آشُفتِگی ایجاد کَردَن، نامُرَتَّب کَردَن، آلودِگی کَردَن، بِه هَم ریختَن، تَفتیش کَردَن، آشُفتِه کَردَن، لَکِّه اَنداختَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchagua
انتخاب کردن، برای انتخاب
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن، بَرایِ اِنتِخاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchaji
بار دادن، شارژ کردن، شارژ
ادامه...
بار دادَن، شارژ کَردَن، شارژ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchaji tena
شارژ مجدّد
ادامه...
شارژ مُجَدَّد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchambua
بررسی کردن، تجزیه و تحلیل کنید
ادامه...
بَررَسی کَردَن، تَجزِیَه و تَحلیل کُنید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuacha
رهاشدگی، توقّف، متوقّف کردن، ترک کردن، رها کردن
ادامه...
رَهاشُدِگی، تَوَقُّف، مُتِوَقِّف کَردَن، تَرک کَردَن، رَها کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchana
پاره کننده، شانه کردن
ادامه...
پارِه کُنَندِه، شانِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchanganua
تحلیل کردن، تجزیه و تحلیل کنید
ادامه...
تَحلیل کَردَن، تَجزِیَه و تَحلیل کُنید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchanganya
متحیّر کردن، ترکیب کردن، گیج کردن، سرگردان کردن، مخلوط کردن، چرخاندن، آماده کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن، صفحه بازی کردن، درهم و برهم کردن، در هم پیچیدن، به هم ریختن، آشفته کردن، مبهم، سردرگم کردن، جا به جا کردن، گرفتار شدن
ادامه...
مُتَحَیِّر کَردَن، تَرکیب کَردَن، گیج کَردَن، سَرگَردان کَردَن، مَخلوط کَردَن، چَرخاندَن، آمادِه کَردَن، مَبهُوت کَردَن، مُبهَم کَردَن، صَفحِه بازی کَردَن، دَرهَم و بَرهَم کَردَن، دَر هَم پیچیدَن، بِه هَم ریختَن، آشُفتِه کَردَن، مُبهَم، سَردَرگُم کَردَن، جا بِه جا کَردَن، گِرِفتار شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchanganyika
پوشیده، مخلوط کردن
ادامه...
پوشیدِه، مَخلوط کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchanganyikiwa
گیج کننده، گیج شده، گیج، متحیّر، مبهم
ادامه...
گیج کُنَندِه، گیج شُدِه، گیج، مُتَحَیِّر، مُبهَم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchangia
مشارکت کردن، برای کمک کردن
ادامه...
مُشارِکَت کَردَن، بَرایِ کُمَک کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchanua
گل دادن، شکوفه دادن، شکوفه زن
ادامه...
گُل دادَن، شُکوفِه دادَن، شُکوفِه زَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchapa
چاپ کردن، تایپ کردن
ادامه...
چاپ کَردَن، تایپ کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchapisha
چاپ کردن، برای انتشار، انتشار دادن
ادامه...
چاپ کَردَن، بَرایِ اِنتِشار، اِنتِشار دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchapisha tena
دوباره منتشر کردن، تجدید چاپ، چاپ مجدّد
ادامه...
دُوبارِه مُنتَشِر کَردَن، تَجدیدِ چاپ، چاپ مُجَدَّد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uwezo wa kuchaguliwa
قابلیّت انتخاب، قابلیّت انتخاب شدن
ادامه...
قابِلیَّتِ اِنتِخاب، قابِلیَّتِ اِنتِخاب شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی