جدول جو
جدول جو

معنی kuchanganya

kuchanganya
متحیّر کردن، ترکیب کردن، گیج کردن، سرگردان کردن، مخلوط کردن، چرخاندن، آماده کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن، صفحه بازی کردن، درهم و برهم کردن، در هم پیچیدن، به هم ریختن، آشفته کردن، مبهم، سردرگم کردن، جا به جا کردن، گرفتار شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

واژه‌های مرتبط با kuchanganya

kudanganya

kudanganya
فَریب دادَن، تَقَلُّب کَردَن، تَظَاهُر کَردَن، تَعرِیف کَردَن، گول زَدَن، تَوَهُّمی، گُمراه کَردَن، دَستکاری کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی