معنی intero - جستجوی لغت در جدول جو
intero
تمام، کل، کامل
ادامه...
تَمام، کُل، کامِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
intenso
شدید
ادامه...
شَدید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
inverso
معکوس
ادامه...
مَعکوس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sincero
صادق، صادقانه
ادامه...
صَادِق، صادِقانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
interior
درونی، داخلی
ادامه...
دَرونی، داخِلی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
intenso
شدید
ادامه...
شَدید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
incerto
نامعلوم، نامشخّص، نامطمئن
ادامه...
نامَعلوم، نامُشَخَّص، نامُطمَئِن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
intimo
صمیمی
ادامه...
صَمیمی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
winter
زمستانی، زمستان
ادامه...
زِمِستانی، زِمِستان
دیکشنری هلندی به فارسی
intento
تلاش، تلاش کرد
ادامه...
تَلاش، تَلاش کَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
enterro
دفن
ادامه...
دَفن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
incerto
نامعلوم، نامشخّص
ادامه...
نامَعلوم، نامُشَخَّص
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sincero
صادق، صادقانه
ادامه...
صَادِق، صادِقانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
impero
پادشاهی، امپراتوری
ادامه...
پادِشاهی، اِمپِراتوری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
inverso
معکوس
ادامه...
مَعکوس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Intern
کارآموزی کردن، کارآموز
ادامه...
کارآموزی کَردَن، کَارآمُوز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intenso
شدید
ادامه...
شَدید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
interior
درونی، داخل، داخلی
ادامه...
دَرونی، داخِل، داخِلی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
intern
به طور داخلی، داخلی
ادامه...
بِه طُورِ داخِلی، داخِلی
دیکشنری آلمانی به فارسی
interno
درونی، داخلی
ادامه...
دَرونی، داخِلی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
entero
تمام، کل
ادامه...
تَمام، کُل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
interno
درونی، داخلی
ادامه...
دَرونی، داخِلی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
interno
داخلی
ادامه...
داخِلی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
inteiro
تمام، کل، کامل
ادامه...
تَمام، کُل، کامِل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
integro
بی خسارت، دست نخورده
ادامه...
بی خِسارَت، دَست نَخُوردِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
inteso
مقصد، درک کرد
ادامه...
مَقصَد، دَرک کَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
intern
به طور داخلی، داخلی
ادامه...
بِه طُورِ داخِلی، داخِلی
دیکشنری هلندی به فارسی
sincero
صادق، صادقانه
ادامه...
صَادِق، صادِقانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
indera
حسّ، حواس
ادامه...
حِسّ، حَواس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
interior
داخلی، فضای داخلی
ادامه...
داخِلی، فَضایِ داخِلی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
intens
شدید
ادامه...
شَدید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
interne
داخلی
ادامه...
داخِلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Wintery
زمستانی
ادامه...
زِمِستانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Winter
زمستانی، زمستان
ادامه...
زِمِستانی، زِمِستان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intens
به طور شدید، شدید
ادامه...
بِه طُورِ شَدید، شَدید
دیکشنری هلندی به فارسی