معنی groeten - جستجوی لغت در جدول جو
groeten
ادای احترام کردن، با سلام
ادامه...
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، با سَلام
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
groter
بزرگ تر
ادامه...
بُزُرگ تَر
دیکشنری هلندی به فارسی
roemen
شهرت یافتن، لاف زدن
ادامه...
شُهرَت یافتَن، لاف زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
roepen
صدا زدن، فریاد بزن
ادامه...
صِدا زَدَن، فَریاد بِزَن
دیکشنری هلندی به فارسی
roeren
چرخاندن، هم زدن
ادامه...
چَرخاندَن، هَم زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
rotten
گندیدن، پوسیدگی، در حال فساد
ادامه...
گَندیدَن، پوسیدِگی، دَر حالِ فِساد
دیکشنری هلندی به فارسی
rosten
زنگ زدن، کباب
ادامه...
زَنگ زَدَن، کَباب
دیکشنری آلمانی به فارسی
routen
مسیر دادن، مسیرها
ادامه...
مَسیر دادَن، مَسیرها
دیکشنری آلمانی به فارسی
boeten
جبران کردن، برای پرداخت
ادامه...
جُبران کَردَن، بَرایِ پَرداخت
دیکشنری هلندی به فارسی
gieten
ریختن
ادامه...
ریختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
treten
پا گذاشتن، گام، پایین زدن
ادامه...
پا گُذاشتَن، گام، پایین زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
begroeten
سلام دادن، سلام کردن
ادامه...
سَلام دادَن، سَلام کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
roesten
زنگ زدن، زنگ زدگی
ادامه...
زَنگ زَدَن، زَنگ زَدِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
broeden
تخم گذاری کردن، نوزاد
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، نُوزاد
دیکشنری هلندی به فارسی
geweten
وجدان، شناخته شده است
ادامه...
وُجدان، شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
proeven
چشیدن، نمونه ها
ادامه...
چِشیدَن، نِمونِه ها
دیکشنری هلندی به فارسی
gloeien
درخشش داشتن، درخشش
ادامه...
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشِش
دیکشنری هلندی به فارسی
groente
سبزی
ادامه...
سَبزی
دیکشنری هلندی به فارسی
grommen
غرغر کردن
ادامه...
غُرغُر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
groeien
رشد کردن
ادامه...
رُشد کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
groen
سرسبز، سبز
ادامه...
سَرسَبز، سَبز
دیکشنری هلندی به فارسی