معنی gillend - جستجوی لغت در جدول جو
gillend
جیغ کش، فریاد زدن
ادامه...
جیغ کِش، فَریاد زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gillen
جیغ زدن، فریاد زدن
ادامه...
جیغ زَدَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
grillen
کباب پز کردن، کباب، کباب پزیدن
ادامه...
کَباب پَز کَردَن، کَباب، کَباب پَزیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bellend
زوزه کشیدن، پارس کردن
ادامه...
زوزِه کِشیدَن، پارس کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
bildend
آموزشی، تشکیل، تشکیلی
ادامه...
آموزِشی، تَشکیل، تَشکِیلی
دیکشنری آلمانی به فارسی
willens
ارادی، مایل
ادامه...
اِرادی، مایِل
دیکشنری آلمانی به فارسی
grillen
کباب پزیدن، کباب کردن
ادامه...
کَباب پَزیدَن، کَباب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
golvend
پفکی، موج دار
ادامه...
پُفَکی، مُوج دار
دیکشنری هلندی به فارسی
galmend
با صدای بلند، پژواک
ادامه...
با صِدایِ بُلَند، پِژواک
دیکشنری هلندی به فارسی
trillend
لرزان، پر جنب و جوش، لرزنده، به طور لرزان، لرزش
ادامه...
لَرزان، پُر جُنب و جوش، لَرزَنده، بِه طُورِ لَرزان، لَرزِش
دیکشنری هلندی به فارسی
wellend
موج دار
ادامه...
مُوج دار
دیکشنری آلمانی به فارسی
willen
اراده داشتن، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
tillen
بلند کردن، بالابر، بالا بردن
ادامه...
بُلَند کَردَن، بالابَر، بالا بُردَن
دیکشنری هلندی به فارسی