ترجمه bildend به فارسی - دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با bildend
bijtend
- bijtend
- خَشمگینانِه، خورَندِه، زَنَندِه، بِه طُورِ تُند، بِه طُورِ زَنَندِه، سوزانَندِه، بِه طُورِ سوزانَندِه، بِه طُورِ زَهرآگین، بِه طُورِ گَزَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی