معنی dolore - جستجوی لغت در جدول جو
dolore
اندوه، درد، آسیب رسانی
ادامه...
اَندوه، دَرد، آسیب رِسانی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dotare
اهدا کردن، تجهیز کردن
ادامه...
اِهدا کَردَن، تَجهیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senza dolore
بدون درد
ادامه...
بِدونِ دَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
olor
بو
ادامه...
بو
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
odore
بو
ادامه...
بو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
onore
افتخار
ادامه...
اِفتِخار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
donor
اهداکننده
ادامه...
اِهداکُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
kolor
رنگ، محو شدن
ادامه...
رَنگ، مَحو شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
dolce
دلپذیر، شیرین
ادامه...
دِلپَذیر، شیرین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
doler
درد کردن، صدمه دیده
ادامه...
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
color
رنگ
ادامه...
رَنگ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Color
رنگ کردن، رنگ
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
motore
موتوری، موتور
ادامه...
موتوری، مُوتُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
donare
اهدا کردن، اهدا کنند
ادامه...
اِهدا کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dorare
طلا کردن، قهوه ای
ادامه...
طَلا کَردَن، قَهوِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dottore
پزشک، دکتر
ادامه...
پِزِشک، دُکتُر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
indolore
بدون درد
ادامه...
بِدونِ دَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dovere
بدهکار بودن، وظیفه
ادامه...
بِدِهکار بودَن، وَظیفِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
calore
گرمایی، گرما
ادامه...
گَرمایی، گَرما
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
valore
ارزشمندی، ارزش، شجاعت
ادامه...
اَرزِشمَندی، اَرزِش، شُجاعَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volare
پرواز کردن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volere
اراده داشتن، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
éclore
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
colère
خشم، عصبانیّت
ادامه...
خَشم، عَصَبانیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coloré
رنگین، رنگی
ادامه...
رَنگین، رَنگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sonore
صوتی، صدا، مربوط به صدا
ادامه...
صُوتی، صِدا، مَربوط بِه صِدا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dolor
آسیب رسانی، درد، دردناکی
ادامه...
آسیب رِسانی، دَرد، دَردناکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dolere
درد کردن، صدمه دیده
ادامه...
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
colore
رنگ
ادامه...
رَنگ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
indolore
بدون درد
ادامه...
بِدونِ دَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
assenza di dolore
بی دردی، عدم وجود درد
ادامه...
بی دَردی، عَدَمِ وُجُود دَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی