معنی donor
donor
اهداکننده
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با donor
honor
honor
شَرافَت، اِفتِخار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
donar
donar
اِهدا کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dolor
dolor
آسیب رِسانی، دَرد، دَردناکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
honor
honor
شَرافَت، اَشرافیَّت، اِفتِخار، لاف زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
Donor
Donor
اِهداکُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Honor
Honor
اِحتِرام گُذاشتَن، اِفتِخار
دیکشنری انگلیسی به فارسی