معنی condire - جستجوی لغت در جدول جو
condire
طعم دار کردن، فصل
ادامه...
طَعم دار کَردَن، فَصل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fondare
بنیاد گذاشتن، یافت، پایه گذاری کردن
ادامه...
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coudre
دستکاری کردن، دوختن، سوزن زدن
ادامه...
دَستکاری کَردَن، دوختَن، سوزَن زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tondre
بریدن، چمن زنی
ادامه...
بُریدَن، چَمَن زَنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bondir
پریدن، پرش
ادامه...
پَریدَن، پَرِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fondre
ذوب شدن، ذوب شود
ادامه...
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
colpire
به شدّت کوبیدن، ضربه بزنید، زدن، سیلی زدن، ضربه زدن، کوبیدن
ادامه...
بِه شِدَّت کوبیدَن، ضَربِه بِزَنید، زَدَن، سیلی زَدَن، ضَربِه زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bandire
اخراج کردن، تبعید کردن، خارج از قانون اعلام کردن
ادامه...
اِخراج کَردَن، تَبعِید کَردَن، خارِج اَز قانون اِعلام کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
convier
مفید بودن، کت و شلوار
ادامه...
مُفید بودَن، کُت و شَلوار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
convite
دعوت، دعوت نامه
ادامه...
دَعوَت، دَعوَت نامِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fondere
ادغام کردن، ذوب شود
ادامه...
اِدغام کَردَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
conduire
رهبری کردن، رانندگی کردن
ادامه...
رَهبَری کَردَن، رانَندِگی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contare
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن
ادامه...
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coniare
سکّه ضرب کردن، نعناع
ادامه...
سِکِّه ضَرب کَردَن، نَعناع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coprire
پوشش دادن، پوشش، پوشاندن، دامنه داشتن، کلاه گذاشتن
ادامه...
پوشِش دادَن، پوشِش، پوشاندَن، دامَنِه داشتَن، کُلاه گُذاشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
condurre
رهبری کردن، رانندگی کنید
ادامه...
رَهبَری کَردَن، رانَندِگی کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sondare
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
con ira
خشمگینانه، با عصبانیّت
ادامه...
خَشمگینانِه، با عَصَبانیَّت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
conduite
رفتار
ادامه...
رَفتار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
confier
اعتماد کردن، سپردن، واگذار کردن
ادامه...
اعتِماد کَردَن، سِپُردَن، واگُذار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
codice
کد
ادامه...
کُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی