معنی coudre
coudre
دستکاری کردن، دوختن، سوزن زدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با coudre
moudre
moudre
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coude
coude
زانو زَدَن، آرَنج
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fondre
fondre
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
souder
souder
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
colère
colère
خَشم، عَصَبانیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mordre
mordre
گاز گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tordre
tordre
پیچاندَن، پیچ و تاب، چَرخاندَن، چِلانیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tondre
tondre
بُریدَن، چَمَن زَنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couver
couver
تُخم گُذاری کَردَن، نوزادان
دیکشنری فرانسوی به فارسی