معنی centrale - جستجوی لغت در جدول جو
centrale
مرکزی
ادامه...
مَرکَزی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
centralny
مرکزی، مرگ و میر
ادامه...
مَرکَزی، مَرگ و میر
دیکشنری لهستانی به فارسی
mentale
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
zentral
به طور محوری، مرکزی، به طور مرکزی، محوری
ادامه...
بِه طُورِ مِحوَری، مَرکَزی، بِه طُورِ مَرکَزی، مِحوَری
دیکشنری آلمانی به فارسی
entrare
وارد شدن، وارد کنید
ادامه...
وارِد شُدَن، وارِد کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
centrar
مرکز قرار دادن، مرکز
ادامه...
مَرکَز قَرار دادَن، مَرکَز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Central
مرکزی
ادامه...
مَرکَزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
centraal
به طور مرکزی، مرکزی، به طور محوری
ادامه...
بِه طُورِ مَرکَزی، مَرکَزی، بِه طُورِ مِحوَری
دیکشنری هلندی به فارسی
centralnie
به طور مرکزی، به طور مرموزی
ادامه...
بِه طُورِ مَرکَزی، بِه طُورِ مَرموزی
دیکشنری لهستانی به فارسی
centrato
متمرکز، متمرکز شده
ادامه...
مُتِمَرکِز، مُتِمَرکِز شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
centrage
تمرکز، مرکز دادن
ادامه...
تَمَرکُز، مَرکَز دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
teatrale
نمایشی، تئاتری
ادامه...
نَمایِشی، تِئاتری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
generale
کلّی، عمومی
ادامه...
کُلّی، عُمومی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
centrado
متمرکز، متمرکز شده است
ادامه...
مُتِمَرکِز، مُتِمَرکِز شُدِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
centrado
تمرکز، متمرکز شده است، متمرکز
ادامه...
تَمَرکُز، مُتِمَرکِز شُدِه اَست، مُتِمَرکِز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
central
مرکزی
ادامه...
مَرکَزی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
central
مرکزی
ادامه...
مَرکَزی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
central
مرکزی
ادامه...
مَرکَزی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
de manière centrale
به طور مرکزی، مرکزی
ادامه...
بِه طُورِ مَرکَزی، مَرکَزی
دیکشنری فرانسوی به فارسی