معنی centralny
centralny
مرکزی، مرگ و میر
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با centralny
Centrally
Centrally
بِه طُورِ مَرکَزی، بِه صورَتِ مَرکَزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
neutralny
neutralny
بی طَرَف
دیکشنری لهستانی به فارسی
teatralny
teatralny
نَمایِشی، تِئاتری بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
centralnie
centralnie
بِه طُورِ مَرکَزی، بِه طُورِ مَرموزی
دیکشنری لهستانی به فارسی
centrale
centrale
مَرکَزی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
central
central
مَرکَزی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
central
central
مَرکَزی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
central
central
مَرکَزی
دیکشنری پرتغالی به فارسی