معنی Vast - جستجوی لغت در جدول جو
Vast
وسیع
ادامه...
وَسیع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Vest
صاحب شدن، جلیقه
ادامه...
صاحِب شُدَن، جَلیقِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fast
تقریباً
ادامه...
تقریباً
دیکشنری آلمانی به فارسی
Cast
ریختن، بازیگران
ادامه...
ریختَن، بازیگَران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Last
بار
ادامه...
بار
دیکشنری آلمانی به فارسی
Fast
سریع
ادامه...
سَریع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Past
گذشته
ادامه...
گُذَشتِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
East
شرقی، شرق
ادامه...
شَرقی، شَرق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Last
آخرین بودن، آخرین
ادامه...
آخِرین بودَن، آخَرین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vast
ثابت، ثابت شده است، به طور ثابت
ادامه...
ثابِت، ثابِت شُدِه اَست، بِه طُورِ ثابِت
دیکشنری هلندی به فارسی
last
بار
ادامه...
بار
دیکشنری هلندی به فارسی
ast
زیر دست، تابع
ادامه...
زیر دَست، تابِع
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Vastness
وسعت
ادامه...
وُسعَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Vastly
بسیار، بسیار زیاد
ادامه...
بِسیار، بِسیار زیاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی