معنی Uneven - جستجوی لغت در جدول جو
Uneven
نامساوی، ناهموار
ادامه...
نامُساوی، ناهَموار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Unevenly
به طور نامساوی، نابرابر
ادامه...
بِه طُورِ نامُساوی، نابَرابَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zweven
شناور بودن، شناور
ادامه...
شِناوَر بودَن، شِناوَر
دیکشنری هلندی به فارسی
nerven
آزار دادن
ادامه...
آزار دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Seven
هفت
ادامه...
هَفت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zeven
الک کردن، هفت
ادامه...
اَلَک کَردَن، هَفت
دیکشنری هلندی به فارسی
weven
پارچه کردن، بافتن، بافیدن
ادامه...
پارچِه کَردَن، بافتَن، بافیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
beven
لرزش، لرزیدن
ادامه...
لَرزِش، لَرزیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
geven
دادن
ادامه...
دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
nemen
دست گرفتن، گرفتن، برداشتن
ادامه...
دَست گِرِفتَن، گِرِفتَن، بَرداشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
negen
نه
ادامه...
نُه
دیکشنری هلندی به فارسی
leven
زندگی، زندگی کردن
ادامه...
زِندِگی، زِندِگی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Uneventfully
بدون حادثه، بدون اتّفاق
ادامه...
بِدونِ حادثِه، بِدونِ اِتِّفاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Uneventful
بی حادثه
ادامه...
بی حادثِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unevenness
ناهمواری
ادامه...
ناهَمواری
دیکشنری انگلیسی به فارسی