جدول جو
جدول جو

معنی Riddle - جستجوی لغت در جدول جو

Riddle
معمّا حلّ کردن، معمّا
دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دستکاری کردن، کمانچه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میانه، وسط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استوار، وفادار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
زین گذاشتن، زین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موج دار کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راه رفتن به طور مضحک، ول کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در آغوش گرفتن، نوازش کن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارویی زدن، دست و پا زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مداخله کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور هم جمع شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشفته کردن، درهم ریختن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی صدا حرکت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سواری کردن، سوار شوید
دیکشنری انگلیسی به فارسی