معنی Middle
Middle
میانه، وسط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Middle
Riddle
Riddle
مُعَمّا حَلّ کَردَن، مُعَمّا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fiddle
Fiddle
دَستکاری کَردَن، کَمانچِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Meddle
Meddle
مُداخِلِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Muddle
Muddle
آشُفتِه کَردَن، دَرهَم ریختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fidèle
fidèle
اُستُوار، وَفادار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Saddle
Saddle
زین گُذاشتَن، زین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Waddle
Waddle
راه رَفتَن بِه طُورِ مُضحِک، وِل کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cuddle
Cuddle
دَر آغوش گِرِفتَن، نَوَازِش کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Paddle
Paddle
پارویی زَدَن، دَست و پا زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی