معنی Fervid - جستجوی لغت در جدول جو
Fervid
متوقّد
ادامه...
مُتِوَقِّد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Fervidly
با شدّت، با شور و شوق
ادامه...
با شِدَّت، با شور و شُوق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
servir
خدمت کردن، خدمت کنید
ادامه...
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
hervir
جوش آوردن، جوشیدن، خشمگین شدن
ادامه...
جوش آوَردَن، جوشیدَن، خَشمگین شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
servir
خدمت کردن، خدمت کنید
ادامه...
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
servil
حقیر، خدمتگزار
ادامه...
حَقیر، خِدمَتگُزار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
servir
خدمت کردن، خدمت کنید
ادامه...
خِدمَت کَردَن، خِدمَت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
servil
حقیر، خدمتگزار
ادامه...
حَقیر، خِدمَتگُزار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fervido
متوقّد، پرشور
ادامه...
مُتِوَقِّد، پُرشور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Forbid
ممنوع کردن، منع
ادامه...
مَمنوع کَردَن، مَنع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fervor
شور و شوق، شور
ادامه...
شور و شُوق، شور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bereid
مشتاق، آماده شده است
ادامه...
مُشتاق، آمادِه شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
Fetid
بدبو، متعفّن
ادامه...
بَدبُو، مُتَعَفِّن
دیکشنری انگلیسی به فارسی