معنی Distant - جستجوی لغت در جدول جو
Distant
دور
ادامه...
دور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Dilatant
افزاینده
ادامه...
اَفزایَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
riskant
به طور پرخطر، مخاطره آمیز
ادامه...
بِه طُورِ پُرخَطَر، مُخاطِرِه آمیز
دیکشنری هلندی به فارسی
riskant
به طور پرخطر، مخاطره آمیز، پرخطر
ادامه...
بِه طُورِ پُرخَطَر، مُخاطِرِه آمیز، پُرخَطَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
Distain
بی احترامی کردن، متمایز کردن
ادامه...
بی اِحتِرامی کَردَن، مُتِمایِز کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distance
فاصله گرفتن، فاصله
ادامه...
فاصِلِه گِرِفتَن، فاصِلِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distinct
متمایز
ادامه...
مُتِمایِز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distort
تحریف کردن
ادامه...
تَحرِیف کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distract
حواس پرت کردن، حواس پرتی
ادامه...
حَواس پَرت کَردَن، حَواس پَرتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Disband
منحل کردن
ادامه...
مُنحَل کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Disputant
طرف دعوی، مناقشه کننده
ادامه...
طَرَفِ دَعوی، مُناقِشِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distantly
از دور، از راه دور
ادامه...
اَز دور، اَز راه دور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dissent
اعتراض، مخالفت
ادامه...
اِعتِراض، مُخالِفَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Instant
آنی، فوری
ادامه...
آنی، فُوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
distante
دور از دیگران، دور
ادامه...
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
distante
دور از دسترس، دور، دور از دیگران
ادامه...
دور اَز دَسترَس، دور، دور اَز دیگَران
دیکشنری پرتغالی به فارسی
distante
دور از دیگران، دور
ادامه...
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
existant
موجود
ادامه...
مُوجود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
restant
باقی، باقی مانده
ادامه...
باقی، باقی ماندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
distant
دور از دیگران، دور
ادامه...
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Diktat
دیکته
ادامه...
دیکتِه
دیکشنری آلمانی به فارسی