معنی Dissent
Dissent
اعتراض، مخالفت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Dissent
Dissens
Dissens
اِختِلافِ نَظَر، مُخالِفَت، اِعتِراض
دیکشنری آلمانی به فارسی
Dissect
Dissect
بَررَسی کَردَن، تَشریح کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dissent
dissent
اِعتِراض، مُخالِفَت، اِختِلافِ نَظَر
دیکشنری هلندی به فارسی
Dissident
Dissident
مُخالِف
دیکشنری آلمانی به فارسی
wissend
wissend
فَهمیده، دانِستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Dissident
Dissident
مُخالِف، دِگَراَندیش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Descent
Descent
نُزُول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distant
Distant
دور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sissend
sissend
فِش فِش کَردَن، خَش خَش، داغ
دیکشنری هلندی به فارسی