معنی Distant
Distant
دور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Distant
distant
distant
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
restant
restant
باقی، باقی ماندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
existant
existant
مُوجود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
distante
distante
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
distante
distante
دور اَز دَسترَس، دور، دور اَز دیگَران
دیکشنری پرتغالی به فارسی
distante
distante
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Instant
Instant
آنی، فُوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dissent
Dissent
اِعتِراض، مُخالِفَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Disputant
Disputant
طَرَفِ دَعوی، مُناقِشِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی