معنی Distantly
Distantly
از دور، از راه دور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Distantly
Instantly
Instantly
بِه طُورِ فُوری، فُوراً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dismantle
Dismantle
جُدا کَردَن، اَز بِین بُردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distinctly
Distinctly
واضِح، بِه طُورِ مُشَخَّص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Distant
Distant
دور
دیکشنری انگلیسی به فارسی