معنی Cruise - جستجوی لغت در جدول جو
Cruise
گشت زدن
ادامه...
گَشت زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Bruise
داغ کردن، کبودی
ادامه...
داغ کَردَن، کَبودی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bruised
آسیب دیده، کبود شده
ادامه...
آسیب دیدِه، کَبود شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bruire
خش خش کردن، خش خش
ادامه...
خَش خَش کَردَن، خَش خَش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Praise
تحسین، ستایش، مدح کردن
ادامه...
تَحسِین، سِتایِش، مَدح کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crease
چروک انداختن، چین
ادامه...
چُروک اَنداختَن، چین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bruisen
سرزندگی، جوشش
ادامه...
سَرزِندِگی، جوشِش
دیکشنری هلندی به فارسی
brise
نسیم
ادامه...
نَسِیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Cause
علّت آوردن، علّت
ادامه...
عِلَّت آوَردَن، عِلَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brise
نسیم
ادامه...
نَسِیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
Curse
لعنت کردن، نفرین
ادامه...
لَعنَت کَردَن، نِفرین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crush
فشردن، خرد کردن
ادامه...
فِشُردَن، خُرد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crude
خام
ادامه...
خام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crisp
خشک و ترد، ترد
ادامه...
خُشک و تُرُد، تُرُد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Arise
پدید آمدن، برخیز
ادامه...
پَدید آمَدَن، بَرخیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ruse
زیرکی، حیله گری، نیرنگ بازی
ادامه...
زیرَکی، حیلِه گَری، نِیرَنگ بازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی