معنی bruire
bruire
خش خش کردن، خش خش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با bruire
Bruise
Bruise
داغ کَردَن، کَبودی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
traire
traire
شیر دوشیدَن، شیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
croire
croire
باوَر کَردَن، باوَر کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Cruise
Cruise
گَشت زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
prurire
prurire
خارِش داشتَن، خارِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fluire
fluire
جاری بودَن، جَریان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bruciare
bruciare
سوزاندَن، سوختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bakire
bakire
دوشیزِه، باکِرِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bruisen
bruisen
سَرزِندِگی، جوشِش
دیکشنری هلندی به فارسی