معنی Crossed - جستجوی لغت در جدول جو
Crossed
عبوری شده، عبور کرده
ادامه...
عُبوری شُدِه، عُبور کَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
brosser
برس کشیدن، قلم مو
ادامه...
بُرِس کِشیدَن، قَلَم مُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Crushed
فشرده، خرد شده
ادامه...
فِشُردِه، خُرد شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crowded
شلوغ
ادامه...
شُلوغ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crossly
عصبی، متقاطع
ادامه...
عَصَبی، مُتَقَاطِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cropped
کوتاه شده، برش خورده
ادامه...
کوتاه شُدِه، بُرِش خُوردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crooked
کج
ادامه...
کَج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Closed
بسته، بسته شده
ادامه...
بَستِه، بَستِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cross
عبور کردن، صلیب
ادامه...
عُبور کَردَن، صَلیب
دیکشنری انگلیسی به فارسی