معنی Crossed
Crossed
عبوری شده، عبور کرده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Crossed
brosser
brosser
بُرِس کِشیدَن، قَلَم مُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Crushed
Crushed
فِشُردِه، خُرد شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crowded
Crowded
شُلوغ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crossly
Crossly
عَصَبی، مُتَقَاطِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cropped
Cropped
کوتاه شُدِه، بُرِش خُوردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crooked
Crooked
کَج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Closed
Closed
بَستِه، بَستِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cross
Cross
عُبور کَردَن، صَلیب
دیکشنری انگلیسی به فارسی