معنی Beadily - جستجوی لغت در جدول جو
Beadily
به طور مهره ای، مهره ای
ادامه...
بِه طُورِ مُهرِه ای، مُهرِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Readily
به آسانی، به راحتی
ادامه...
بِه آسانی، بِه راحَتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Seedily
ناپاک، به طرز غمگینی
ادامه...
ناپاک، بِه طَرزِ غَمگینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wearily
خسته گونه، خسته
ادامه...
خَستِه گونِه، خَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Steadily
به طور پیوسته
ادامه...
بِه طُورِ پِیوَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Beastly
وحشیانه، وحشی
ادامه...
وَحشیانِه، وَحشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bawdily
به روش غیر اخلاقی، بدجوری
ادامه...
بِه رَوِشِ غِیرِ اَخلاقی، بَدجوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Heavily
به طور سنگین، به شدّت
ادامه...
بِه طُورِ سَنگین، بِه شِدَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Deadly
کشنده
ادامه...
کُشَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bodily
بدنی
ادامه...
بَدَنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Beady
ریش دار، مهره ای
ادامه...
ریش دار، مُهرِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Badly
بدترین شکل، بدجوری
ادامه...
بَدتَرین شِکلِ، بَدجوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی