نابند، نان بند، رفیده یعنی گرد بالشی که ازلته دوخته و خمیر نان را تنک کرده به روی آن گسترانند و بر تنور چسبانند، (از برهان) (ناظم الاطباء)، آنچه نان بر آن نهند و در تنور کنند، (انجمن آرا) (آنندراج)، سیخ آهنی که بر بالای تنور نهند وبریان را بر آن آویزند، (ناظم الاطباء) (از برهان)
نابند، نان بند، رفیده یعنی گرد بالشی که ازلته دوخته و خمیر نان را تنک کرده به روی آن گسترانند و بر تنور چسبانند، (از برهان) (ناظم الاطباء)، آنچه نان بر آن نهند و در تنور کنند، (انجمن آرا) (آنندراج)، سیخ آهنی که بر بالای تنور نهند وبریان را بر آن آویزند، (ناظم الاطباء) (از برهان)
نوعی کرم دراز و باریک که در زیر پوست انسان ایجاد می شود، کرم رشته بیماری ناشی از آلودگی به کرم های نخی با انسداد مجاری لنفاوی که باعث تورم اندام ها می شود،، پاغر، فیلاریوز
نوعی کِرم دراز و باریک که در زیر پوست انسان ایجاد می شود، کِرم رشته بیماری ناشی از آلودگی به کرم های نخی با انسداد مجاری لنفاوی که باعث تورم اندام ها می شود،، پاغُر، فیلاریوز
باشد که، برای مثال بر بوک و مگر عمر گرامی مگذارید / خود محنت ما جمله ز بوک و مگر آمد (انوری - ۱۴۰)کاشکی، برای مثال تو هم ابن یمین بر این می باش / مگذران عمر خود به بوک و به کاش (ابن یمین - ۶۰۰) مگر، شاید
باشد که، برای مِثال بر بوک و مگر عمر گرامی مگذارید / خود محنت ما جمله ز بوک و مگر آمد (انوری - ۱۴۰)کاشکی، برای مِثال تو هم ابن یمین بر این می باش / مگذران عمر خود به بوک و به کاش (ابن یمین - ۶۰۰) مگر، شاید
بید، موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند، چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، ارضه زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوچه، دشتی، علق
بید، موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند، چوب خوٰارک، تافَشَک، رَشمیز، رَوَنجو، ریوَنجو، لَبَنگ، اَرَضَه زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
مصغر دیو. دیو خرد، موریانه. جانوری که چوب عمارت بخورد و ضایع کند. (از برهان). دیوچه. (جهانگیری). کرم چوبخوار. (آنندراج). کرم چوبخوارک. (شرفنامۀ منیری). اورنگ (در تداول مردم قزوین) : گشت ستونت چوز دیوک تهی سستی آن سقف که بر وی نهی. میرخسرو. آن زه که بشد کمانش از کار دیوک زندش بروی دیوار. میرخسرو. و اگر ناپاک خفتی تخم انفاس سستی پذیرد دیوک زده و مغز خورده و پوست مانده. (کتاب المعارف بهاء ولد) ، جانوری که پشمینه خورد. (از برهان). بید: حال مغزی که خالی از خرد است راست چون حال دیوک نمک است. سنایی. ، زلو و آن کرمی باشد سیاهرنگ که خون فاسد از بدن آدمی بمکد. (برهان). رجوع به دیوچه شود: دیوک به دست دیوکسان برسپوخت نیش ... را بسان خمرۀ دیوک فروش کرد. سوزنی
مصغر دیو. دیو خرد، موریانه. جانوری که چوب عمارت بخورد و ضایع کند. (از برهان). دیوچه. (جهانگیری). کرم چوبخوار. (آنندراج). کرم چوبخوارک. (شرفنامۀ منیری). اورنگ (در تداول مردم قزوین) : گشت ستونت چوز دیوک تهی سستی آن سقف که بر وی نهی. میرخسرو. آن زه که بشد کمانش از کار دیوک زندش بروی دیوار. میرخسرو. و اگر ناپاک خفتی تخم انفاس سستی پذیرد دیوک زده و مغز خورده و پوست مانده. (کتاب المعارف بهاء ولد) ، جانوری که پشمینه خورد. (از برهان). بید: حال مغزی که خالی از خرد است راست چون حال دیوک نمک است. سنایی. ، زلو و آن کرمی باشد سیاهرنگ که خون فاسد از بدن آدمی بمکد. (برهان). رجوع به دیوچه شود: دیوک به دست دیوکسان برسپوخت نیش ... را بسان خمرۀ دیوک فروش کرد. سوزنی
پسر اوکتای قاآن پسر چنگیز. پس از مرگ پدر به کوشش مادرش توراکینا به سال 644 هجری قمری به مقام قاآنی رسید و پس از یک سال و کسری حکومت در ماه ربیعالاّخر 647 هجری قمری درگذشت. (تاریخ مغول ص 147، 152 به بعد) (تاریخ مفصل ایران ص 154، 151 تألیف عباس اقبال) (زامباور ج 2 ص 360)
پسر اوکتای قاآن پسر چنگیز. پس از مرگ پدر به کوشش مادرش توراکینا به سال 644 هجری قمری به مقام قاآنی رسید و پس از یک سال و کسری حکومت در ماه ربیعالاَّخر 647 هجری قمری درگذشت. (تاریخ مغول ص 147، 152 به بعد) (تاریخ مفصل ایران ص 154، 151 تألیف عباس اقبال) (زامباور ج 2 ص 360)
پسر امرد ضخیم لک و پک را گویند. (برهان). پسر ساده. پسر امرد ضخیم که آن را لک و پک گویند. (آنندراج) : مرزش اندرخورد کیر لیوکی. معاشری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
پسر امرد ضخیم لک و پک را گویند. (برهان). پسر ساده. پسر امرد ضخیم که آن را لک و پک گویند. (آنندراج) : مرزش اندرخورد کیر لیوکی. معاشری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
تکان شدید خار، سر تیز فرانسوی تکان سخت خار، هر چیز سر تیز، جمع اشواک. ضربه شدید تکان سخت، حالتی ناگهانی که به شخص عارض شود و قوای بزرگواری او رو به ضعف گذارد
تکان شدید خار، سر تیز فرانسوی تکان سخت خار، هر چیز سر تیز، جمع اشواک. ضربه شدید تکان سخت، حالتی ناگهانی که به شخص عارض شود و قوای بزرگواری او رو به ضعف گذارد
حیوانیست معروف اهلی و فربه، بدنش دارای گوشت و چربی بسیار، پوست بدنش ضخیم و مودار و دست وپای کوتاه و چشم های کوچک دارد پستانداری از راسته سم داران که تیره خاصی بنام (تیره خوکان) بوجود آورده. این جانور در هر دست و پا دارای 4 انگشت است و همه چیز میخورد. بدنش دارای چربی بسیار و پوستش ضخیم و دارای موست. یا خوک دریایی. (دلفین)، یا خوک وحشی. گونه ای خوک که دارای جثه سنگین و بینی پهن است در جنگلهای باتلاقی میزید و شب بجستجوی شکار میرود. دندانهای نیش وی از طرفین دهان بیرون آمده و آلت دفاعی خطرناکی را تشکیل میدهد. این جانور بمحصولات زراعتی خسارت بسیار وارد میکند. یا خوک هندی. پستانداری کوچک از راسته جوندگان علفخوار دارای پشمهای ریز و پوزه پهن و پاهای کوتاه خوکچه، شخص چاق بسیار فربه
حیوانیست معروف اهلی و فربه، بدنش دارای گوشت و چربی بسیار، پوست بدنش ضخیم و مودار و دست وپای کوتاه و چشم های کوچک دارد پستانداری از راسته سم داران که تیره خاصی بنام (تیره خوکان) بوجود آورده. این جانور در هر دست و پا دارای 4 انگشت است و همه چیز میخورد. بدنش دارای چربی بسیار و پوستش ضخیم و دارای موست. یا خوک دریایی. (دلفین)، یا خوک وحشی. گونه ای خوک که دارای جثه سنگین و بینی پهن است در جنگلهای باتلاقی میزید و شب بجستجوی شکار میرود. دندانهای نیش وی از طرفین دهان بیرون آمده و آلت دفاعی خطرناکی را تشکیل میدهد. این جانور بمحصولات زراعتی خسارت بسیار وارد میکند. یا خوک هندی. پستانداری کوچک از راسته جوندگان علفخوار دارای پشمهای ریز و پوزه پهن و پاهای کوتاه خوکچه، شخص چاق بسیار فربه