جدول جو
جدول جو

معنی یماسیه - جستجوی لغت در جدول جو

یماسیه
نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثمامیه
تصویر ثمامیه
گروهی از معتزله، پیروان ثمامه بن اشرس نمیری و معاصر هارون و مامون، خلفای عباسی، که معتقد بودند مشرکان و زندیقان مانند بهایم خاک می شوند، نه به بهشت می روند و نه به دوزخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تماسیح
تصویر تماسیح
تمساح ها، جمع واژۀ تمساح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمانیه
تصویر ثمانیه
هشت گانه
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای از غلات شیعه که علی بن ابی طالب را خدا و مقیم در ابرها می دانستند و می گفتند که رعد صوت او و برق شلاق اوست
فرهنگ فارسی عمید
مسلمانانی که معتقد به امامت و جانشینی بلافصل علی بن ابی طالب می باشند، شیعه، اثناعشریه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماسره
تصویر سماسره
سمسار، دکان داری که اسباب دست دوم را خرید و فروش می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماسیده
تصویر آماسیده
ورم کرده، بادکرده، پف کرده
فرهنگ فارسی عمید
(یَ یَ)
منسوب به یمان و یمن. (یادداشت مؤلف). گویند: امراءه یمانیه و قوم یمانیه. (ناظم الاطباء). و رجوع به یمانی و یمن و صبح الاعشی ج 1 ص 337 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
آمازی. اماصیه. شهر کوچکی است در آسیای صغیر در ولایت سیواس در درۀ رود یشیل ایرماق، واقع در 40 درجه و 50 دقیقۀ عرض و 33 درجه و 4 دقیقۀ طول جغرافیایی. در نزدیکی آن آثاری است از عهد یونانیان که بوسیلۀ سلطان علاءالدین سلجوقی ترمیم و تعمیر شده است. (از دائره المعارف بستانی ج 4). در حدود ده هزار خانه و جوامع و مساجد و تکایا و مدارس و مکاتب متعدد دارد و در سال 113 هجری قمری فتح شد. تجارت ابریشم و هوای آن مشهور است. (از لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 155). حمدالله مستوفی نویسد: اماسیه شهر عظیمی است که سلطان علاءالدولۀ سلجوقی تجدید عمارت کرد و حاصلش از انواع میوه باشد و هوای خوش و نزه دارد. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 95). ابن بطوطه مینویسد: این شهر بزرگ باغ و درخت فراوان دارد و در آنجا بوسیلۀ دولابهایی که بر کنار نهرها نصب کرده اند باغها و خانه ها را آبیاری میکنند و خیابانها و بازارهای وسیع دارد و در قلمرو پادشاه عراق است. (از سفرنامۀ ابن بطوطه ج 1 ص 189). و رجوع به آمازی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سی یَ)
مؤنث حماسی. رجوع به حماسی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ یَ / نی یَ)
قسمی از جو که خوشۀ آن سرخ است. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از جو سرخ خوشه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آماسیده
تصویر آماسیده
متورم ورم کرده باد کرده آماهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمانیه
تصویر یمانیه
جو سرخ، زن یمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاسیه
تصویر متاسیه
مونث متاسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماسیده
تصویر ماسیده
بسته شده، منعقد شده
فرهنگ لغت هوشیار
دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاسیه
تصویر قیاسیه
مونث قیاسی صناعات خمسه قیاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماعیه
تصویر طماعیه
آزمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماسره
تصویر سماسره
جمع سمسار، از ریشه پارسی سپسایان سفساران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسیه
تصویر سیاسیه
مونث سیاسی شهرمداریک ساستاریک وینارتاریک مونث سیاسی روابط سیاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواسیه
تصویر سواسیه
تبریزی از درختان، جمع سواء، مانندان، جزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماسیه
تصویر حماسیه
مونث حماسی: اشعار حماسیه، جمع حماسیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سداسیه
تصویر سداسیه
ششم بزرگ زبانزدی درخنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماسیح
تصویر تماسیح
جمع تمساح، نهنگان جمع تمساح
فرهنگ لغت هوشیار
نام عموم فرقه هایی که به نص جلی علی بن ابیطالب (ع) را جانشین پیغمبر اسلام دانند و معتقدند که امامت در فرزندان علی (ع) باقی است و دنیا هیچوقت از امام خالی نیست و منتظرند که یکی از علویان در آخرالزمان ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد نماید
فرهنگ لغت هوشیار
هشت، درهمهاییی در قدیم که وزن ده عدد آن هشت فلک بوده است. یا آبا ثمانیه. هشت فلک (افلاک سبعه سیاره و فلک البروج)، یاجنات ثمانیه. هشت بهشت هشت خلد. یارذایل ثمانیه. دو طرف افراط و تفریط فضایل اربعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمادیه
تصویر رمادیه
کرک خاکستری از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانیه
تصویر رمانیه
نارک خوراکی از دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
نکوهشگران جبرئیل را می نکوهیدند که چرابه جای آوردن پیام خدا برای علی ع آن را به محمد ص رسانده (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماسیح
تصویر تماسیح
((تَ))
جمع تمساح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثمانیه
تصویر ثمانیه
((ثَ یِ))
هشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماسیده
تصویر ماسیده
((دِ))
بسته، سفت شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آماسیده
تصویر آماسیده
متورم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیمایه
تصویر زیمایه
آنزیم
فرهنگ واژه فارسی سره