نهنگان. این جمع تمساح است که به معنی نهنگ باشد. (غیاث اللغات) (از آنندراج). جَمعِ واژۀ تمساح. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : ابر هزبرگون و تماسیح پیل خوار با دست اوست، یعنی شمشیر اوست، ای. منوچهری (دیوان چ 2 دبیرسیاقی ص 113). رجوع به تمساح شود
دست مالیدن، دست گذاشتن بر چیزی روان یا آلوده تا آلودگی آن زائل گردد، سخن خوش گفتن فریبنده، همه روز راندن شتر راو مانده ساختن و پشت ریش کردن و لاغر نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)