جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آماسیده

آماسیده

آماسیده
متوَرّم. منتفخ. متهبج. آماهیده. بادکرده. ورم کرده. پُف کرده. برآماسیده. تمیده: باثعالشفه، آماسیده لب. (ربنجنی)
لغت نامه دهخدا