جدول جو
جدول جو

معنی یغ - جستجوی لغت در جدول جو

یغ(یُ)
مخفف یوغ. (لغت فرس اسدی). مخفف یوغ:
تو را گردنت نیست بسته به یغ
وگرنی بر او راست باشد سپار.
لبیبی (از لغت فرس اسدی).
و رجوع به یوغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یغما
تصویر یغما
(دخترانه)
غارت، تاراج، غنیمت، نام شهری در ترکستآنکه مردمان زیبا و صاحب جمال دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یغماناز
تصویر یغماناز
(دخترانه)
یغما (ترکی) + ناز (فارسی)، نام دختر پادشاه چین و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یغلغ
تصویر یغلغ
تیر پیکان دار، برای مثال پرّ کرکس بین به رنگ خرمگس / یغلغی را کز کمان خواهد گشاد (خاقانی - لغت نامه - یغلغ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغمایی٢
تصویر یغمایی٢
از مردم یغما، کنایه از زیبارو، برای مثال من همان روز دل و صبر به یغما دادم / که مقید شدم آن دلبر یغمایی را (سعدی۲ - ۳۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغتنج
تصویر یغتنج
نوعی مار زرد رنگ غیر سمّی، برای مثال مار یغتنج اگرت دی بگزید / نوبت مار افعی ست امروز (شهیدبلخی - شاعران بی دیوان - ۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغلا
تصویر یغلا
تابۀ کوچک دسته دار، روغن داغ کن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغلوی
تصویر یغلوی
یغلا، تابۀ کوچک دسته دار، روغن داغ کن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغمایی
تصویر یغمایی
یغماگر، غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یغماگر
تصویر یغماگر
غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
فرهنگ فارسی عمید
از یوغور ماق: ترکی زمخت نا هنجار ستبر گنده ستبیر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیرورآمده)
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی تاراج، نام شهری در ترکستان -1 غارت تاراج، نام شهری در ترکستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغام
تصویر یغام
بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شغره گورکن از جانوران بنگرید به یغور از یوغور ماق: ترکی زمخت نا هنجار ستبر گنده ستبیر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیرورآمده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغفرالله
تصویر یغفرالله
خدا بیامرزاد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است و ترکی آوند آهنی یا مسین یغلا ظرف آهنی دسته دار که در آن روغن و چیزهای دیگربریان کنند، کاسه مسی دسته دار که به سربازان برای گرفته غذا داده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغوث
تصویر یغوث
شیر دیس نام بتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغلق
تصویر یغلق
ترکی تیر پیکان دار تیرپیکان دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغلغ
تصویر یغلغ
ترکی تیر پیکان دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغما زدن
تصویر یغما زدن
تاراج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغما کردن
تصویر یغما کردن
تاراج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغور ماق
تصویر یغور ماق
ترکی خازاندن (خمیر کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغمازدن
تصویر یغمازدن
غارت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غارت کردن: دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد کی التقات کند بر بتان یغمائی. (گلستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغماگر
تصویر یغماگر
غارتگر تاراج گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغماگری
تصویر یغماگری
چپاول، غارتگری
فرهنگ لغت هوشیار
از شهر یغما، خوبروی -1 منسوب به یغما، خوبروزیبا: من همان روز دل و صبر بیغما دادم که مقید شدم آن دلبریغمائی را. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغما گر
تصویر یغما گر
تاراجگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغور
تصویر یغور
((یُ))
بزرگ، درشت، بدشکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغمایی
تصویر یغمایی
((یَ))
منسوب به یغما، خوبرو، زیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغماگر
تصویر یغماگر
((یَ گَ))
غارتگر، تاراج گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغما
تصویر یغما
((یَ))
تاراج، غارت، چپاول، نام شهری در ترکستان که زیبارویان آن معروف بودند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغلغ
تصویر یغلغ
((یَ لَ))
تیر پیکان دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغلاوی
تصویر یغلاوی
((یَ))
تابه کوچک دسته دار، کاسه کوچک دسته دار مخصوص غذا گرفتن سربازان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یغام
تصویر یغام
((یَ))
غول بیابانی
فرهنگ فارسی معین